سيد محمد بهشتي
محمد حسيني بهشتي شناسنامه نام كامل سيد محمد حسيني بهشتي معروف به شهيد بهشتي زادروز ۲ آبان ۱۳۰۷ زادگاه ايران، لُنبان اصفهان تاريخ مرگ ۷ تير ۱۳۶۰ محل مرگ ايران، تهران همسر عزتالشريعه مدرس مطلق فرزندان عليرضا، محمدرضا، ملوكالسادات، محبوبهسادات[۱] دين اسلام، شيعه اطلاعات سياسي حزب سياسي حزب جمهوري اسلامي سمت دبيركل حزب جمهوري اسلامي پستهاي قبلي رئيس ديوان عالي كشورنايب رئيس مجلس خبرگان قانون اساسي
رئيس قوه قضائيه ايران وبگاه رسمي www.beheshti.org ن • ب • و جمهوري اسلامي ايران
اركان نظام جمهوري اسلامي ايران[نمايش] رهبر و نهادهاي وابسته[نمايش] دولت (قوه مجريه)[نمايش] قوه مقننه[نمايش] قوه قضائيه[نمايش] شوراهاي عالي[نمايش] رهبران[نمايش] روساي جمهوري[نمايش] نخست وزيران[نمايش] روساي مجلس شوراي اسلامي[نمايش] رؤساي قوه قضائيه[نمايش] حكومت محلي و شوراها[نمايش] [نمايش]
سيد محمد حسيني بهشتي (۲ آبان ۱۳۰۷ در محلهٔ لُنبان اصفهان - ۷ تير ۱۳۶۰ در تهران) كه در ايران از او به شهيد بهشتي نيز ياد ميشود، سياستمدار و فقيه ايراني و اولين رئيس ديوان عالي كشور پس از انقلاب ايران در سال ۱۳۵۷، اولين دبيركل حزب جمهوري اسلامي و نايب رئيس مجلس خبرگان قانون اساسي بود.
پدرش، سيد فضلالله، مردي روحاني و از مدرسين حوزه علميه اصفهان بود و گاهي براي اقامهٔ نماز جماعت به روستاهاي اطراف ميرفت. محمد بهشتي در هفتم تير ۱۳۶۰ و در پي انفجار در دفتر حزب جمهوري اسلامي كه توسط سازمان مجاهدين خلق ايران سازماندهي شده بود، ترور گرديد.
محتويات [نهفتن]- ۱ تحصيلات در كودكي و نوجواني
- ۲ تحصيلات حوزوي و دانشگاهي
- ۳ آغاز مبارزات سياسي
- ۴ سفر به آلمان
- ۵ در زمان پهلوي
- ۶ فعاليتها پس از بازگشت تا انقلاب
- ۷ پس از انقلاب ۱۳۵۷
- ۸ آثار
- ۹ پيوند به بيرون
- ۱۰ پانويس
- ۱۱ منابع
در چهارسالگي به مكتب رفت. سپس به دبستان دولتي ثروت كه بعدها ۱۵ بهمن ناميده شد وارد شد. در امتحان ورودي دبستان در كلاس ششم قبول شد ولي با توجه به سن كمي كه داشت در كلاس چهارم نشست. در امتحانات پايان دورهٔ دبستان در شهر دوم شد و به دبيرستان سعدي رفت. پس از شهريور ۱۳۲۰، در سال دوم دبيرستان، تعاملش با شاگردان مدارس ديني بيشتر شد و به طلبه شدن علاقه پيدا كرد. سرانجام در سال ۱۳۲۱ و در سن چهارده سالگي دبيرستان را رها كرد و به مدرسه صدر بازار رفت.[۲]
تحصيلات حوزوي و دانشگاهيدر سال ۱۳۲۱ وارد مدرسهٔ صدر شد و پس از تحصيل ادبيات عرب، منطق، كلام و سطوح فقه و اصول، در سال ۱۳۲۵ راهي قم شد و به مدرسهٔ حجتيه رفت. در قم خارج فقه و اصول را نزد سيد محمد محقق داماد و خميني فراگرفت و در درس بروجردي، سيد محمد تقي خوانساري و حجت كوه كمري نيز حاضر ميشد. بخشي از كفايه را نزد مرتضي حائري يزدي و بخش ديگر آن را به همراه مكاسب نزد داماد خواند. درس منظومه منطق و كلام كه در اصفهان نيمهكاره مانده بود به دليل كم بودن استاد فلسفه در قم ادامه نيافت و بيشتر به فقه و اصول ميپرداخت. در كنار تحصيلش در قم، همانند اصفهان، تدريس نيز ميكرد و مخارج زندگيش را از اين راه تأمين ميكرد.
در سال ۱۳۲۷ ديپلم ادبي را با شركت در امتحان متفرقه اخذ كرد و به دانشكدهٔ علوم معقول و منقول (دانشكدهٔ الهيات و علوم اسلامي كنوني) دانشگاه تهران وارد شد. مدرك كارشناسي رشتهٔ معقول (فلسفه و حكمت اسلامي) را در سال ۱۳۳۰ از دانشگاه تهران دريافت كرد. عنوان پاياننامهٔ او «بساطت يا تركب جسم» بود كه آن را زير نظر محمود شهابي با درجهٔ عالي به پايان رساند.
محمد بهشتي پس از گرفتن ليسانس تصميم داشت براي مطالعهٔ فلسفهٔ غرب با بورس تحصيلياي كه در آن پذيرفته شده بود به خارج از كشور سفر كند. در آن زمان او در كلاسهاي فلسفه در بحثهايي كه ميشد اشكال ميگرفت، با استاد جدل ميكرد و استاد نيز به همان شيوه پاسخش را ميداد و گاه حتي سوال و جوابها به داد و فرياد كشيده ميشد. به همين دليل از فلسفهٔ اسلامي نااميد شده بود. در همان دوره محمدحسين طباطبايي از تبريز به قم ميآيد. بهشتي به اين استاد جديد هم اميدي نداشت و فقط به خاطر اصرار دوستش مرتضي مطهري، در يك جلسه از كلاسهاي وي حاضر شد. بعد از كلاس اشكالي كه به درس وي داشت به او گفت. طباطبايي با دقت به حرف او گوش كرد و با او با آرامش و بدون تعصب و تندي بحث كرد. اين برخورد طباطبايي روي بهشتي تأثير عميقي گذاشت، بهطوري كه او از تحصيل در خارج از كشور منصرف شد و به قم بازگشت. در درسهاي اسفار ملاصدرا و شفاي ابن سينا و نيز جلسات بحث كتاب اصول فلسفه و روش رئاليسم نزد طباطبايي حضور مييافت. در اين دوره بخشي از وقتش را به تدريس درس زبان انگليسي در دبيرستانهاي قم اختصاص ميداد، از جملهٔ آنها دبيرستان حكيمنظامي بود. در ۱۳۳۳ نيز دبيرستان دين و دانش را در قم تأسيس كرد.
قبر بهشتي در آرامگاه شهداي هفتم تيردر سال ۱۳۳۵ دورهٔ دكتري خود را در رشتهٔ فلسفه آغاز كرد. اما با توجه به فعاليت در قم و مبارزات و سفر به آلمان نتوانست به موقع دوره را به پايان برساند و سرانجام در سال ۱۳۵۳ از پاياننامه دكتري خود تحت عنوان «مسائل ما بعدالطبيعه در قرآن» دفاع كرد.
در سال ۱۳۳۹ بههمراه علي مشكيني، عبدالرحيم رباني شيرازي و سيد محمدرضا گلپايگاني و مدرسين ديگر در صدد برآمدند تا با حوزهٔ علميهٔ قم سازماندهي بيشتري بدهند. اين تلاش به تهيهٔ طرح و برنامهاي هفده ساله براي تحصيل علوم اسلامي انجاميد. اين طرح اساس تشكيل مدارسي چون مدرسه حقاني شد.
آغاز مبارزات سياسيهر چند كه در سالهاي ۱۳۲۹ و ۱۳۳۰ و ۱۳۳۱ در اعتصابات، اجتماعات و نشستهاي سياسي نهضت ملي شدن صنعت نفت در تهران و اصفهان شركت ميكرد، اما بهطور جدي اقدامات خود به رهبري روحالله خميني را در سال ۱۳۴۱ و با تشكيل كانون دانشآموزان قم، با همراهي محمد مفتح، آغاز كرد. در سال ۱۳۴۲ پيشنهاد روح الله خميني نسبت به انتقال به اصفهان و سامان دادن به فعاليتهاي مبارزاتي آن شهر را به دليل اهميت شهر قم نپذيرفت. بعد از سخنراني او در جشن روز مبعث در دانشگاه تهران، هستهاي تحقيقاتي براي پژوهش پيرامون حكومت اسلامي تشكيل شد. به دستور ساواك، از قم به تهران منتقل شد[۳] و در آنجا با اعضاي هيئتهاي موتلفه اسلامي ارتباط برقرار كرد. با پيشنهاد شوراي مركزي مؤتلفه، خميني براي اين جمعيت شوراي روحانيت و فقاهت تعيين كرد كه محمد بهشتي به همراه مرتضي مطهري، محيالدين انواري و مهدي مولايي تشكيل دهندهٔ آن بودند. در سال ۱۳۴۳ در اثر فشار ساواك از آموزش و پرورش منتظر خدمت شد.[۴][۵]
سفر به آلماندر سال ۱۳۴۳ كار ساختماني مسجدي در هامبورگ كه ساخت آن با حمايت بروجردي آغاز شده بود، رو به اتمام بود. با توجه به بازگشت محمد محققي-نمايندهٔ بروجردي- به ايران، مسلمانان هامبورگ از مراجع قم براي مسجد درخواست امام كردند. سيد محمدهادي ميلاني و حائري، بهشتي را براي اين كار انتخاب كردند. از طرف ديگر با توجه به كشته شدن منصور و نقش شاخهٔ نظامي هيئتهاي موتلفه در آن، دوستان بهشتي به دنبال خارج كردن او از كشور بودند. ابتدا ساواك مانع صدور گذرنامه براي اين سفر شد.[۶] اما با تلاش سيد احمد خوانساري اين مشكل برطرف شد و او در اسفند ۱۳۴۳ به آلمان رفت و در شكلگيري مركز اسلامي هامبورگ و اتحاديه انجمن اسلامي دانشآموزان مسلمان - گروه فارسيزبانان ايفاي نقش كرد. در اين مدت به سفر حج رفت و نيز سفرهايي به تركيه، سوريه، لبنان و عراق براي آشنايي با فعاليتهاي اسلامي و ديدار با موسي صدر و خميني انجام داد. در ۱۳۴۹ بر حسب ضرورت سفري به ايران داشت كه در آن سفر توسط ساواك ممنوع الخروج شد و اقامت ۵ سالهٔ او در آلمان پايان يافت.
در زمان پهلوي سيد محمد بهشتي در كنار اكبر هاشمي رفسنجانيدر زمان پهلوي دوم، محمد بهشتي در امر تهيه كتابهاي درسي از مشاورين فرخرو پارسا[۷] و از حقوقبگيران وزارت آموزش و پرورش بود[۸]. مركز اسلامي هامبورگ سالها نيز از فرخرو پارسا بودجه دريافت ميكرد، و محمد بهشتي حتي از طرف همان وزارتخانه به ماموريتهايي، از جمله به آبادان، فرستاده شد.[۹]
انقلاب ۱۳۵۷ راهپيمايي عاشوراي ۱۳۵۷، چهارراه كالج، تهرانفعاليتها پس از بازگشت تا انقلاب پس از بازگشت به ايران، مجدداً در آموزش و پرورش مشغول به كار شد و سپس به عنوان كارشناس ارشد در كتابهاي علوم ديني در سازمان تدوين كتابهاي درسي ايران اشتغال داشت و به همراه محمد جواد باهنر به تاليف كتب درسي براي مدارس پرداخت. علاوه بر آن در كنار كارهاي علمي و تكميل كتابهاي در دست تأليفش و امور مربوط به حوزه، جلسات تفسير قرآن را در «مكتب قرآن» برگزار ميكرد كه دختران و پسران جوان در آن شركت ميكردند. نيز در مناسبتهاي مختلف به سخنراني ميپرداخت. در فروردين ۱۳۵۴ به اتهام اقدام عليه امنيت ملي بازداشت شد و چند روزي را در زندان كميته مشترك ضدخرابكاري گذراند.[۱۰] پس از آن ديگر جلسات تفسير ادامه نيافت. از سال ۱۳۵۵ در تلاشهايي براي ايجاد هستههاي تشكيلاتي شركت داشت كه به ايجاد جامعه روحانيت مبارز انجاميد. از سال ۱۳۵۶ با اوجگيري انقلاب بر دامنهٔ فعاليتهايش افزود. در بهار ۱۳۵۷ سفري به اروپا و آمريكا داشت. هدف او در اين سفر ديدار با دانشجويان و اساتيد دانشگاه و هماهنگي حركتهاي سياسي گروههاي معتقد به رهبري روحالله خميني بود. بعد از هجرت خميني به فرانسه نيز براي ديدار با او به پاريس رفت. در عاشوراي ۱۳۵۷ بعد از سخنرانيش بازداشت شد و مدت كوتاهي را در زندان اوين و كميتهٔ مركزي بود.[۱